روزگار
[ بازدید : 399 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دل تنهاست؟
بیخودی میگویند هیچکسی تنها نیست
نه کسی تنها نیست همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهایند
من که در تردیدم تو چطور؟
ساعت 4 صبح است
من شام میخورم و پدرم صبحانه عجب فاصله ایست میان دونسل!!!
طرف قد 2 متر و نیم،
وزن 140، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی تو تلویزیون اومده می گه
توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنند
خودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟
- از مارمولک له شده زشت تر، پسربچه تو سن بلوغه. اصلا مثل کوبیسم می مونه، هیچیش به هیچیش نمیاد
- دیشب که خوب می خوردین این چی چیه آوردین؟
(گروه بانوان در مراسم پاتختی در هنگام باز کردن کادو)
- زندگی همیشه در جریانه ولی ما رو در جریان نمی ذاره!
- جای خالیش را نه کتاب پر می کند، نه قهوه، نه حتی سیگار، من دلم آی فون 5 می خواهد.
- یه سوال ذهن منو مشغول کرده
چرا شلوار سفید می پوشی خاکی میشه رنگش سیاهه؟
ولی وقتی شلوار مشکی می پوشی خاکی میشه رنگش سفیده؟
- یکی می ره به شیرینی فروشه می گه این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟
یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لای هر کدومش ناپلئونه؟
مدرسه : یه جاییکه پدر پول پرداخت می کند و پسر بازی می کند.
بیمه ء عمر : یک قراردادی که شما رو در طول زندگی نیازمند می کند ودر موقع مردن ثروتمند.
پرستار : شخصی که از خواب بیدار می شود و به شما قرص خواب آور می دهد.
ازدواج : یک توافقنامه ای که در آن مرد درجه لیسانسش را از دست میدهد (معنی لیسانس و تجرد در انگلیسی به یک معنیه و اشاره به اون دارد) و خانم درجهء استادی را کسب می کند.
طلاق : وخامت آیندهء ازدواج
اشک : یک نیروی هیدرولیک که در آن قدرت ارادهء جنس مذکر بوسیلهءقدرت آب جنس مونث شکست می خورد.
سخنرانی : یک هنر انتقال اطلاعات از نتهای سخنران به نتهای دانشجویان بدون اینکه به ذهنهای هر کدام خطور کنه.
کنفرانس : یک اغتشاشی که یک شخص توسط تعدادی حضار ضرب و شتم میشه.
مصالحه : هنر تقسیم یک کیک به روشی که هر کسی فکر کنه بزرگترین تکه رو دریافت کرده است.
دیکشنری : جاییکه نتیجه قبل از کار می آید
خري آمد به سوي مادر خويش******** بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش
برو امشب برايم خواستگاري اگر تو بچه ات را دوست داري ****** خر مادر بگفتا : اي پسر جان
تورا من دوست دارم بهتر از جان******** ز بين اين همه خرهاي خوشگل
يكي را كن نشان چون نيست مشگل***** خرك از شادماني جفتكي زد
كمي عرعر نمودو پشتكي زد****** بگفت : مادر به قربان نگاهت **** به قربان دوچشمان سياهت
خر همسايه را عاشق شدم من******** به زيبايي نباشد مثل او زن
بگفت:مادر برو پالان به تن كن ******** برو اكنون بزرگان را خبر كن
به آداب و رسومات زمانه ******** شدند داخل به رسم عاقلانه
دوتا پالان خريدند پاي عقدش ******** يه افسار طلا با پول نقدش
خريداري نمودند يك طويله ******** همانطوري كه رسم است درقبيله
خر دانا كلام خود گشاييد ******** وصال عقد ايشان را نماييد
دوشيزه خر خانم آيا رضائي ******** به عقد اين خر خوشتيپ در آيي
يكي از حاضرين گفتا به خنده ********عروس خانم به گل چيدن برفته
براي بار سوم خر بپرسيد ********كه خر خانم سرشيكباره جنبيد
خران عرعر كنان شادي نمودند******** به يونجه كام خود شيرين نمودند