ﮐﻨﺎرﻣﻮﻧ




ﻣﺎھﯽ ﻣﻮن ھﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰی ﺑهم ﺑﮕﻪ


ﺗﺎ دھﻨﺸﻮ وا ﻣﯽ ﮐﺮد آب ﻣﯽ رﻓﺖ ﺗﻮ دھﻨﺶ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺑﮕﻪ


دﺳﺖ ﮐﺮدم ﺗﻮ آﮐﻮارﯾﻮم درش آوردم

ﺷﺮوع ﮐﺮد از ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ
بالا پایین پریدن

دﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ دوﺑﺎره ﺑﻨﺪازﻣﺶ اون تو


اﯾﻨﻘﺪه ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ و ﺧﻮاﺑﯿـــﺪ


دﯾﺪم بهترین ﻣﻮﻗﻊ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺧﻮاﺑﻪ دوﺑﺎره ﺑﻨﺪازﻣﺶ ﺗﻮ آب


اﻻن ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺑﯿﺪار ﻧﺸﺪه ﯾﻌﻨﯽ ﻓﮑﺮﮐﻨﻢ ﺑﯿﺪار ﺷﺪه

دﯾﺪه اﻧﺪاﺧﺘﻤﺶاون ﺗﻮ قهر ﮐﺮده و ﺧﻮدﺷﻮ زده ﺑﻪ ﺧﻮاب...



اﯾﻦ داﺳﺘﺎن رﻓﺘﺎر ﺑﻌﻀﯽ از آدم ھﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻨﺎرﻣﻮﻧﻨﺪ.

دوستشون دارﯾﻢ و دوستمون دارﻧﺪ

ولی
ما رو ﻧﻤﯽ ﻓهمند و ﻓﻘﻂ ﺗﻮ دﻧﯿﺎی ﺧﻮدﺷﻮن دارﻧﺪ

بهترین
رﻓﺘﺎر را ﺑﺎ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ....


[ بازدید : 212 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 14:22 ] [ یحیی صدیقی ]

پیر شده بودم




به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد...

به من گفت : نرو که بن بسته!

گوش نکردم ، رفتم.

وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم ، پیر شده بودم!!!


[ بازدید : 208 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 14:21 ] [ یحیی صدیقی ]

مگه کوری




به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد،

اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند : مگه کوری؟!


[ بازدید : 220 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 14:19 ] [ یحیی صدیقی ]

چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!



مردي صبح از خواب بيدار شد وديد تبرش ناپديد شده ، شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد. براي همين تمام روز او را زير نظر گرفت.

متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد مثل يك دزد راه مي رود، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند پچ پچ مي كند. آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه اش برگردد لباسش را عوض كند و نزد قاضي برود و از او شكايت كند.

اما همين كه وارد خانه شد تبرش راپيدا كرد.

زنش آن را جابه جا كرده بود

.مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه ميرود ، حرف ميزند و رفتار مي كند.

پائلو کوئیلو

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!


[ بازدید : 204 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 14:18 ] [ یحیی صدیقی ]

حالا كف بزن


تقدیم به همه زنانی که عفت و پاکدامنی شان ، طعمه فقر و گرگ صفتی اطرافیانشان شده است:

بودا به دهی سفر كرد . زنی كه مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.

بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.

كدخدای دهكده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : « این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید »

بودا به كدخدا گفت : « یكی از دستانت را به من بده »

كدخدا تعجب كرد و یكی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.

آنگاه بودا گفت : « حالا كف بزن »

كدخدا بیشتر تعجب كرد و گفت: « هیچ كس نمی‌تواند با یك دست كف بزند »

بودا لبخندی زد و پاسخ داد : « هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این كه مردان دهكده نیز هرزه باشند . بنابراین مردان و پول‌هایشان است كه از این زن، زنی هرزه ساخته‌ اند »


[ بازدید : 209 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 14:15 ] [ یحیی صدیقی ]

انزجار


کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست

که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود

آن هم به سه دلیل :

اول آنکه کچل بود،

دوم اینکه سیگار می کشید

و سوم که از همه تهوع آورتر بود اینکه در آن سن و سال، زن داشت

چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،

آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه

زن داشتم ، سیگار می کشیدم و کچل شده بودم.

وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم

از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند

ممکن است در خودش بوجود آید


[ بازدید : 189 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 14:13 ] [ یحیی صدیقی ]

زندگی


زندگی به من آموخت هر چیزی قیمتی دارد

پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود!


[ بازدید : 194 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 14:12 ] [ یحیی صدیقی ]

داستان “مورچه و سلیمان نبی”


k3ho_images.jpg

روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود،

نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد.

سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.

در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود.

مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.

سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد.

ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود.

آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت.

سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.

مورچه گفت :

” ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون

آن زندگی می کند.

خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را

حمل می کنم.

خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل

کرده و ببرد.

این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را

به درگاه آن سوراخ می گذارد

من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد

او می گذارم و سپس باز می گردم

و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب

شنا کرده مرا به بیرون آب دریا

می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج میشوم.”

سلیمان به مورچه گفت :

“وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟”

مورچه گفت آری او می گوید :

ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی

کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن .

ba51_images_(1).jpg


[ بازدید : 219 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 13:48 ] [ یحیی صدیقی ]

مکه


درمکه که رفتم، خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است

غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به

نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود...درمکه دیدم خدا چند سالیست

که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند...

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست...

دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید...

غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی

را طی کنم تا به خانه خویش برگردم...

و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا

در کمک به مردم جستجو کنم ...

آری شاد کردن دل مردم همانا

برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.



[ بازدید : 220 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 13:47 ] [ یحیی صدیقی ]

خوش به حالشان


لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر میکنند

ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند!!!


[ بازدید : 194 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ دوشنبه 25 مرداد 1395 ] [ 13:46 ] [ یحیی صدیقی ]
ساخت وبلاگ تالار نمای چوبی چوب نما مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]