مفهوم ازدواج!!!!


شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟

استاد در جواب گفت: به گندمزار برو و پربارترین خوشه را بیاور. اما در هنگام عبور

از گندمزار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی!


شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.

استاد پرسید: چه آوردی؟

و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هرچه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر

می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم...

استاد گفت: عشق یعنی همین!آآرا

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟

استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته

باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.

استاد پرسید: چه شد؟ او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی

را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلوتر بروم، باز هم دست خالی برگردم.

استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین!!


[ بازدید : 143 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 16 مهر 1394 ] [ 17:18 ] [ یحیی صدیقی ]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار نمای چوبی چوب نما مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]