داستان ملا ممدجان ونغمه ماندگارش...


"بیا که بریم به مزار مُلاممَدجان*
سَیلِ *گُلِ لاله‌زار وا وا دلبرجان
به دربار سخی‌جان گله دارم
یخن *پاره ز دست تو نگارم
پس از مرگم بیایی بر مزارم
مدامم در دعا در انتظارم"

"ملا ممد جان" یکی از تصنیف های فولکوریک ایرانی قدیم است که بر اساس داستانی عاشقانه سروده شده است.
این ترانه را میتوان با توجه به اینکه در ادبیات ما شرقی ها اینگونه آثار کمتر به چشم و گوش خورده است، جزو سروده های خاص و پیشرو دانست. زیرا که در اینجا سراینده زن است و در وصف عشق و علاقه اش به مرد مورد علاقه اش سروده شده است و نهایت به وصال ختم می شود.
چیزی که در بیشتر فرهنگها نوعی تابو محسوب شده و در اینجا جرات بیان و علاقه عشقی را بر خلاف اکثر داستانهای قبل آن که از زبان مرد که عاشق داستان است سروده شده است.
در رابطه با داستان عاشقانه عایشه و ملا ممد جان در کتابهای مربوط به تاریخ هرات، اخبار و روزنامه ها بارها مطالبی نوشته شده و در دهه پنجاه این داستان چندین بار از رادیو افغانستان نشر شده و همچنین جمشید شیبانی کارگردان ایرانی بر اساس همین داستان در سال 1350 فیلمی ساخت که در آن انوشیروان روحانی به عنوان رهبر ارکستر در ساخت موسیقی این فیلم سهم زیادی داشت و موسیقی تیتراژ آن که همنام فیلم است با صدای پوران ضبط شد.
داستان در زمان حکومت تیموریان بر هرات اتفاق افتاده دوران تیموری عصر شکوفایی هنر در هرات بود و مدارس متعددی در این شهر تاسیس شد و شاگردان در این مدارس به تحصیل علوم و فنون مختلفه می‌پرداختند. یکی از شاگردان مدرسه به نام ملامحمدجان همه روزه از محل سرحدیره تا چشمه قلمفور که نزدیک زیارت مولانا عبدالرحمن جامی است پیاده طی می‌نمود و صرف و نحو حفظ می‌کرد، ساعتی در کنار چشمه می آسود و شکرانه بجای می آورد. یکی از روزها جمعی از دختران سرحدیره با عایشه که دختر یکی از افسران مقرب دربار تیموریان بود، برای گرفتن آب از چشمه قلمفور می‌رفتند و ملامحمدجان هم واپس رهسپار مدرسه‌اش بود. ناگهان بادی با تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را از سرش پرانده و باد آن را نزدیک پای ملامحمدجان آورد. عایشه خواست تا روسری‌اش را بگیرد در همین اثنا چشم ملامحمدجان به عایشه می‌افتد و هر دو دلباخته هم می‌گردند.
پس از این رخداد ملامحمدجان و عایشه عاشق و دلباخته یکدیگر می‌شوند. ملامحمدجان صرف و نحو را کنار می‌گذارد و به فکر ازدواج با عایشه می‌شود و از خانواده‌اش خواستگاری می‌نماید، پدر عایشه به علت محصل و کم درآمد بودن ملا ممد جان جواب رد میدهد.
این دو عاشق دلباخته نذری را بر عهده می‌گیرند، در صورتی‌که ازدواجشان صورت پذیرد در ایام نوروز به مزار شریف رفته و مدتی را در آرامگاه علی خاکروبی نمایند. عایشه همواره با دختران سرحدیره در بین عصر و شام به چشمه قلمفور برای گرفتن آب می‌رفت و در جمع آنها با سوز و درد این آهنگ را با خود زمرمه می‌کرد:

"بیا که بریم به مزار مُلاممَدجان*
سَیلِ *گُلِ لاله‌زار وا وا دلبرجان
به دربار سخی‌جان گله دارم
یخن *پاره ز دست تو نگارم
پس از مرگم بیایی بر مزارم
مدامم در دعا در انتظارم"

*ممَد: همان تلفظ لهجه‌ای «محمد» است
*سَیل کردن: در فارسی به معنای «دیدن» است.در زبان خوزی سَی.ل (say.l)- و در زبانهای هندو و آرین See یک ریشه دارند.
*یخن: یقه، گریبان


(این ترانه اشاره به این موضوع دارد که در این عصر در ایام نوروز از سراسر قلمرو برای برپایی جشن قافله ای از بزرگان و شاعران و ادبای سرزمین خود را به سوی بارگاه موسوم به ملا علی در مزار شریف که در آن فصل دشت های آن از گل لاله سرخ پوشیده بود میرساندند و اگر عشاق و نامزدها به این کاروان ملحق میشدند با هزینه دولت برای وصلت آنها جشنی به پا میشد.)

اتفاقا در همین اثنا امیر علیشیر نوائی، وزیر دانشمند عصر تیموری با عده‌ای از همراهان خود از آنجا می‌گذشت و در نزدیکی چشمه آوازخوانی عایشه را شنید، توقف نموده و آهنگ را از دور سراپا شنید، با فراست و نکته‌دانی دریافت که در خواندن این سرود فلسفه‌ای نهفته است. امیر پس از شنیدن آهنگ نزد عایشه آمد و با ملایمت و مهربانی از او پرسید که دخترم راست بگو، ملامحمدجان کیست و چرا در آهنگ صدای تو دردی نهفته است؟ عایشه ابتدا از حیا پاسخی نداد و سکوت اختیار کرد. ولی امیر علیشیر با شیوۀ پدرانه به او وعده داد که اگر راستش را بگوید به او کمک خواهد کرد. سپس عایشه ماجرای عاشقانه خود را مفصل به امیر حکایت نموده و افزود که ملامحمدجان از جمله شاگردان مدرسۀ شما است. فردای آنروز امیر شخصاً به خانه پدر عایشه رفت و به‌عنوان پدر ملامحمدجان از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی گردید. امیر این دو دلباخته را آنطور که تعهد کرده بودند به مزار سریع فرستاد، درآنجا عروسی نمودند و مدتی را در مسجد کبود به صفت خادم ایفای وظیفه کردند....


[ بازدید : 213 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 25 آبان 1395 ] [ 14:43 ] [ یحیی صدیقی ]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]