دعای مظلوم زود قبول می شود(عاقبت فرد ظالم)




دراین دنیای پر غم وغصه مردی می زیست که خود را از دیگر خلائق برتر می دانست و به دام اهریمن گرفتار شده بود روزی از روزهای زندگی خود به مرد ساده لوح و عاجز ی ظلم کرد و زمین های زراعی وی را غصب کرده و خود مشغول کشاورزی بر آن شد و صاحب زمین اصلی به دادگاه گزارش داد و شکایت خود را مطرح نمود و با وجود احضاریه از دادگاه مرد ظالم در دادگاه حضور پیدا نکرد، در آخرین اخطار احضاریه دادگاه مرد ظالم به مرد ساده و بیچاره گفت فردا صبح من خودم شخصا میام دنبالت و با هم با ماشین من میریم دادگاه. مرد ساده لوح و فریب خورده خوشحال از اینکه فردا مرد متهم به دادگاه می رود و به حقش می رسد خوشحال و شاد شب را سپری کرد.(بقیه در ادامه مطلب)

روز دادگاه فرا رسید اما اثری از مرد ظالم نبود ومرد ساده لوح به تنهایی به دادگاه می رود و هر چه منتظر می ماند از مرد ظالم خبری نبود و از قاضی کسب اجازه نموده و عرض میکند جناب قاضی خواهشا بمن اجازه بده تا آخر وقت دادگاه خودم شخصا آن مرد را در دادگاه حاضر کنم و بیارم خدمت شما،و با ماشین آژانس به طرف روستا حرکت می کند وقتی به منزل مرد ظالم می رسد و خبر را از همسر مرد ظالم می گیرد می گوید فلانی رفته بیرون.آن فریب خورده با ماشینی که کرایه کرده بود به محل زمین می رود و در آنجا دو رکعت نماز می خواند و بعد ازنماز دعا می خواند بار خدایا خود میدانی این مرد ستم گر چقدر من را رنج داده یا رب خودت حقم را بمن برسان و مرد ظالم را به تومی سپارم.پس از دعا دوباره سوار ماشین شده و به دادگاه بر می گردد و تا آخرین ساعات دادگاه منتظر می ماند تا بلکه متهم بیاید اما خبری از متهم نبود وبا نا امیدی تمام به روستای خود می رود وقتی به روستا می رسد می بیند عده ی زیادی در منزل متهم جمع شده اند مردستم دیده علت را جویا می شود و می فهمدکه آن مرد دیگر در این جهان دگرگون ونامرد نیست و بسوی آخرت راهی شده و فقط جسمش در این دنیاباقی مانده که آن هم اندکی بعد به زیر خاک خواهدپیوست،عجیب ترآنکه وقتی زمان فوت را جویا می شود در لحظه ایی بود که در سر زمین پس از نماز دست به دعا برداشته بود مرد ستم دیده می گوید من مطمئن هستم زمانی که دعا می کردم ساعت12:30الی 13 بود و همان لحظه فرد ستم گر از بالای درختی می افتد وبه شدت آسیب می بیند و راهی بیمارستان می شود و تنها چیزی که از آن شخص در آخرین لحظات زندگی می شنونداین بود که می گفت از فلانی حتما دعای خیرش را بگیرید و زمین های او را پس دهید که من به زور غصبش کردم و جان به جهان آخرت تسلیم می کند


[ بازدید : 878 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 19 شهريور 1394 ] [ 15:27 ] [ یحیی صدیقی ]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]