حضرت موسی
گویند زنی به نزد حضرت موسی علیه السلام (كلیم الله) آمد و به او گفت :
ای پیامبر خدا برای من دعا کن و از خداوند بخواه که به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند .
حضرت موسی علیه السلام دعا کرد که خداوند به او فرزندی عطا کند
پس ندا آمد : ای موسی من او را عقیم و نازا آفریدم .
حضرت موسی علیه السلام به زن گفت پروردگار میفرماید :که من تو را نازا بیافریدم
پس زن رفت و بعد از یکسال بازگشت و گفت : ای نبی خدا برای من نزد پروردگار دعا کن تا به من فرزندی صالح عطا کند.
بار دیگر حضرت موسی دعا کرد که خداوند به او فرزندی ببخشد.
دوباره ندا آمد :من او را عقیم و نازا بیافریدم.
موسی به زن گفت : خداوند عزوجل میفرماید نو را نازا بیافریده.
بعد از یکسال پیامبر خدا موسی علیه السلام همان زن را دید در حالیکه که فرزندی در آغوش داشت.
پرسید : این نوزاد کیست ..جواب داد:فرزند من است.
پس موسی علیه السلام با خداوند صحبت کرد و گفت.
بارالها چگونه این زن فرزندی دارد در حالیکه تو او را عقیم و نازا آفریدی !!
پس خداوند عزوجل فرمود : ای موسی هر بار که گفتم "عقیم " او مرا " رحیم" میخواند.
پس رحمتم بر قدر و سرنوشت پیشی گرفت.
سبحانك ربی ما أرحمك♥•٠·
پاک منزه است پروردگار رحیم و مهربان و تنها اوست که به ندای ما گوش فرا میدهد...
[ بازدید : 141 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]