بیندیشیم
ماه را نگاه کن:از جهان ما جداست ما به پای هم اسیر او برای خود رهاست
تک سوار اسمان همدمش ستارگان در گذشته های دور اشناتر از خداست ...
سرد مثل دست مرگ دور همچو شهرعشق او که بین کودکان مهربان قصه هاست...ماه
را نگاه کن پادشاه شهر خواب خالی ازحیات ومرگ خالی از صدای پاست...ما اسیر
لحظه ایم او اسیر قرن هاست اشنا به غربتیم او غریب اشناست ...ضجه های درد
ماتاستاره می رسدناله های روح او با صدای بی صداست... درسکوت کهکشان ماه را
نگاه کن راستی عزیز من قرص دیشبی کجاست...
[ بازدید : 343 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]